Desire knows no bounds |
Thursday, March 7, 2002
باز شب امتحان شد و من سر از انقلاب در آوردم...كاشكي كلاسهام تجريش تشكيل مي شد!...عوضش يه عالمه كتاب نخونده و فيلم نديده دارم واسهء عيد...امروز “ترجمان درد ها“ رو خريدم و “دير يا زود“ رو...از اين “آلبادسس پدس“ خوشم اومده...با نوار جديد عليرضا عصار...با نوار“غيرمنتظره“كريستين بوبن...با چند تا كارت تبريك...هر چقدر هم كه كارت تبريك هاي خوشگل الكترونيكي باشن،اينكه پستچي شب عيد واسه آدم كارت تبريك بياره،يه مزهء ديگه داره...اما چيز نوشتن تو اين كارتها هم مصيبتيه ها...آدم بايد كلي فكر كنه كه واسه كي،چي بنويسه...منكه كلي انرژي مصرف كردم...اون كارتهاي خوشگلي رو هم كه مال يونيسف بودن،همه رو نوشتم كه بدم برن،فداكاري از اين بالاتر نميشه!
|
Comments:
Post a Comment
|