Desire knows no bounds |
Wednesday, July 3, 2002
بازی در صحنه
در حضور ديگران کتمان می کنم که تو محبوب منی و در اعماق جان خود شرمسار ِ اين دروغ ِ عظيمَم . می گويم ميان ما چيزی نبوده است ، تا از جنجال ها رهايی يابم ! شايعات آن عشق شيرين را تکذيب می کنم و تاريخ زيبای خود را فرو می ريزم . احمقانه می گويم بی گناهم جسم را می کُشم و به کاهنی بدل می شوم . از بهشت چشمانت می گريزم . نقش دلقکی را بازی می کنم - عشق من - و اين بازی را می بازم و باز می گردم . چرا که شب - حتا اگر بخواهد - نمی تواند ستاره هايش را انکار کند و دريا - حتا اگر بخواهد - کشتی هايش را ... . " نزار قبانی " |
Comments:
Post a Comment
|