Desire knows no bounds |
Wednesday, August 21, 2002
بگو ای مرد ِ من ای از تبار هر چه عاشق ... بگو ای در تو جاری خون روشن شقايق ... بگو ای سوخته ای بی رمق ای کوه خسته ... بگو ای با تو داغ عاشقای دل شکسته ...
بگو با من بگو از درد و داغت ... بذار مرهم بذارم روی زخمات ... بذار بارون اشک من بشوره ... غبار غصه ها رو از سراپات ... بذار سر روی شونه م گريه سر کن ... ازون شب گريه های تلخ هق هق ... بذار باور کنم يه تکيه گاهم ... برای غربتِ يه مرد عاشق ... ترانه ای با صدای سيمين غانم . |
Comments:
Post a Comment
|