Desire knows no bounds |
|
Tuesday, June 17, 2003
يه سفر کوتاه چند روزه اطراف استان مرکزی ... اراک و خمين و محلات و دليجان و نراق و آخراش هم نياسر و قمصر کاشان ... از اون سفرهای تحميلی که به يمن حضور مقاديری حکم باز قهار ، يه ورژن رقيق شدهء هايده با کلی ترانهء درخواستی ، و صد البته هوای خنک و تميز شب ها کمی تا قسمتی چسبيد .
دو تا نکتهء جالب به چشمم خورد : اهالی محلات علاوه بر اينکه مهمون نوازن و زود صميمی می شن ، به طور طبيعی بساط قليون و حکم رو جلوی خانوم ها پهن می کنن و آقايون هاج و واج با حسرت می تونن پشت دست بشينن و نگاه کنن . اما چشمتون روز بد نبينه ، مرديم بسکه اين خانومای کاشانی شوهراشون رو تحويل گرفتن ! اصولا همهء پذيرائی ها اول از آقايون شروع می شد و در ضمن آقايون حاضر در جمع کاری نداشتن جز خوردن و خوابيدن و حکم بازی کردن و فوق فوقش باد زدن جوجه کباب . جدی جدی خانوما به صورت ديفالت جوری رفتار می کردن که انگار آسمون سوراخ شده و شوهرها يا پسرهاشون افتادن پايين . خلاصه که کليهء آقايون همراه ما در پايان اين سفر به شدت دچار بدآموزی شدن و حال و هوای غمناک محلات کاملا از سرشون پريد ! |
|
Comments:
Post a Comment
|