Desire knows no bounds |
Wednesday, July 30, 2003
Talk to her ... دوستش داشتم . يکی از قشنگ ترين فيلم هايی که چند روز اخير ديدم . فيلمی دربارهء لذت صحبت کردن . دربارهء تأثير کلمات ، به عنوان سلاحی برای مبارزه با تنهايی ، بيماری ، مرگ و ديوانگی .
تو سايت فيلم ، يادداشت های کوتاهی در مورد شخصيت های فيلم نوشته شده ، که برای کسانی که فيلم رو ديدن خوندنيه . داشتم فکر می کردم اگه من هم دچار همين اتفاق بشم - به مدت چند سال برم تو کوما - بين آدمايی که می شناسم ، کی حاضر می شه اينجوری شبانه روز باهام حرف بزنه ، برام همه چی رو تعريف کنه ، ازم مراقبت کنه ، باهام جوری رفتار کنه که انگار هستم ، که انگار هوشيارم ؟ و باز فکر می کردم بين آدمايی که می شناسم ، من حاضرم برای کدومشون اين کارو انجام بدم ؟ جوابش يه خورده سخت بود ... و يه خورده تر مأيوس کننده ! ? You still loved her - |
Comments:
Post a Comment
|