Desire knows no bounds |
|
Friday, June 11, 2004
چيزی آن توها شعله می کشد گاهی. از جنس شعله ای سرکش. انگار آتش هوسی باشد، تمنايی، وسوسه ای.
نگاهش نمی کنم، اما هست. حضور دارد، داغ و پررنگ. انگار منتظر جرقه ای باشد تا وجودم را شعله ور کند. تا بسوزاندم. اين روزها انگار من هم منتظرم. منتظر جرقه ای شايد، تا وجودم را شعله ور کند. تا بسوزاندم. ××××× تنها که می شوی، فرصت می کنی برگردی، پشت سرت را، دور و برت را، و خودت را خوب تر نگاه کنی. فرصت می کنی آدم ها را بی طرفانه تر نگاه کنی، منصفانه تر. انگار گوشه نشين که باشی، اشراف بيشتری داری به آدم های ديگر، نمی دانم. شايد هم خيال می کنی، يا دچار توهمی مضاعف می شوی، باز هم نمی دانم. هر چه که هست، خيال می کنم اين روزها آدم ها را آسان تر می فهمم. اين روزها دوست هايم را آسان تر می شناسم. تنها که باشی، کناری که نشسته باشی، آن وقت خوب می فهمی هر کس از تو چه می خواسته. انگار همين جاهاست که می فهمی ديگران چه جور دوستت داشته اند. ندانم. به گمانم تنهايی آدم را دل نازک و زودرنج می کند. تنهايی، دل تنگی... اين روزها چله نشين خاطره هام. انگار بار آخر باشد که فرصت دارم مرور کنمشان. انگار درس خواندن دقيقه ی نود باشد، شبِ امتحان. روزها را اغلب در خانه می گذرانم. بيرون رفتن، کمتر شادم می کند. در سايه روشن اتاق های خانه راه می روم و لبخند می زنم. خوب که نگاه می کنم، لبخند تر می زنم. زندگی، سخت گذشته، سخت تر از معمول. اما لحظه هايش را زندگی کرده ام. دست کم اين سه سال آخر را زندگی کرده ام. همين هم غنيمت است ديگر، نيست؟ زمين شهرمان که دلش لرزيد، آدم ها ياد کارهای ناکرده شان افتادند. انگار در دلت بگويی: چه حيف، ديدی فرصت نشد فلان کار را بکنم آخر؟ يا فلان حرف را بزنم... من اما فکر می کردم: خوب شد کمی زندگی کردم، آن جور که دلم خواسته بود، آن جور که دلم گفته بود. خوب شد آخر گفتم دوستش دارم، که تمام اين سال ها عاشقش بوده ام، عاشقش مانده ام. خوب شد همين تازگی ها با همه ی آن ها که دوستشان داشته ام خداحافظی کرده ام. خوب شد به همه شان گفته ام چقدر دوستشان داشته ام. می بينی؟ علی رغم تمام سختی ها، درست که نگاه کردم، ناخشنود نبودم. نمی دانم، شايد آن قدر به مرگ گرفته اندم که به تب راضی شوم! هر چه که بود، بس بود. گو اين که می توانست به سادگی خيلی بهتر از اين ها باشد که هست. جمعه 22-3-83 |
|
Comments:
Post a Comment
|