Desire knows no bounds |
|
Saturday, July 3, 2004
خدای بزرگواری داريم، خيلی بزرگوار.
ما آدم ها، هر قدر هم که بی اعتقاد و منکر همه چی باشيم، هر قدر ادعاها و دلايل و فلسفه هامون گوش عالم رو کر کنه و دچار موج نوی ضد خدا باشيم، دچار اين شعار تکراری که خدا يعنی مذهب و مذهب يعنی همون اسلامی که به خوردمون دادن و چون بازتاب منفی داشته برامون، پس از اساس منکر همه چی بشيم و بگيم ما متفاوت فکر می کنيم و متجدد هستيم، بازم در سخت ترين لحظات، در بغرنج ترين شرايط، در مواقعی که ديگه کاری از دست هيچ کس ساخته نيست، خدا رو صدا می زنيم. ناخودآگاه به بقيه می گيم برام دعا کنين. پس ته دلمون اميد داريم به موجود توانای بزرگواری که وقتی همه ی درها بسته باشه، ديگه فقط اونه که می تونه دستمونو بگيره. هر قدر هم که ناسپاس بوده باشيم، هر قدر که ازش دور بوده باشيم، هر قدر که در لحظات عافيت سراغش نرفته باشيم، باز بی اختيار می گيم: فقط دعا کنين. خدای بزرگواری داريم، نه؟ |
|
Comments:
Post a Comment
|