Desire knows no bounds |
Wednesday, December 15, 2004
من خودم با خودم زير باران جای ماندم
من خودم از خودم، غصه خوردن، شعر گفتن، خسته ماندن ، من خودم از خودم بی بهانه سر سپردن يادگرفتم من خودم با خودم شعر خواندم وقت رفتن، من خودم با خودم پرحرارت قصه را صدباره گفتم. من خودم با خودم وقت رفتن عهد کردم برنگردم ، من خودم از خودم وقت تنهايی تا هزار تا بيشتر شمردن را ياد گرفتم. " ماهنی " |
Comments:
Post a Comment
|