Desire knows no bounds |
|
Tuesday, December 13, 2005
منتظرم تا سه شنبه ها بيان
منتظرم سه شنبه هام تو رو داشته باشن منتظرتم هر هفته هر روز هر ساعت دلم هواتو می کنه تمام تنم می خوادت و تو نمی فهمی بعد بعد سه شنبه می شه يه سه شنبه ی خالی از بقيه پر از تو يه آرومی خاصی توشه چون هيشکی جز ما توش نيست اين بار جز من و تو و اين خوبم می کنه خيلی خوب ازت سير نمی شم ازت خسته نمی شم و می تونم تا هزار سال و هزار بار در آغوشت بميرم و باز زنده بشم عاشقت باشم و عاشقی کنم تنت رو سلول به سلول لمس کنم نفس هات رو بو بکشم چشم هام رو ببندم و هزارباره آرزو کنم کاش اين جا ته دنيا بود کاش امروز آخر دنيا بود عاشقتم عاشقت و آلوده ام آلوده ی عشقت تو را دوست می دارم رغمارغم بی داد رغمارغم بی داد بی داد بی داد بی داد داد |
|
Comments:
Post a Comment
|