Desire knows no bounds |
|
Saturday, December 17, 2005
...فاجعه هم زمانی رُخ میده که آدم به خاطر يه آدم و يه رابطه، رابطههای ديگهش، بخشی از عواطف و احساساتش رو از دست بده، و با گذشت زمان تازه بفهمه که چهقدر، چهقدر، چيزهای مهمی رو از دست داده؛ چيزايی که موقع انتخاب اون رابطه و اون آدم، اصلاً فکر نمیکرده اونقدر مهمه و تازه وقتی از دستشون میده؛ میفهمه و بديش هم اينه که معمولاً اونقدر آدم دير میفهمه که ديگه کاريش نمیشه کرد؛ به جز افسوس يا حسرتی که شايد برای يه عمر تو دل آدم میمونه ...
بهتر آنکه هرگز نبينمت در روياهای خويش تا بيدار شوم و جستوجو کنم دستانی را که حضور ندارند يک پنجره |
|
Comments:
Post a Comment
|