Desire knows no bounds |
Monday, July 3, 2006
ربط من و تو همین تشک است . همین اتاق تقریبا خالی با پرده های ضخیم نارنجی که نور راه نمی دهند، دیوار های سفید بی قاب، لباسهایمان روی زمین،چمدان تو ان گوشه ،شازده کوچولو،لیوان گلی آبی رنگ و من و
تو و این طناب شل رابطه. رابطه ما یعنی همین،یعنی من بیایم به خانه ات، مانتو و مقنعه و کیفم را با وسواس جایی بگذارم که گرد سیگار رویش نشیند،یعنی کمی بنشینیم،یعنی مدام از هم بپرسیم " چه خبر ؟" یعنی من بروم کنار پنجره ، پایین را نگاه کنم و فکر کنم ادم اگر از این ارتفاع بیفتد فقط دست و پایش می شکند،نمی میرد،فکر کنم حالا که پشتم به تو است ،تو چه فکر می کنی،یعنی یادم باشد این بار که لخت شدم از تو بپرسم شبیه بقیه زنها هستم یا نه، رابطه ما یعنی دود سیگار ،گرد سیگار،گل نارنجی سیگار،یعنی بسته های بهمن کوچولو روی زمین ،سی چهل ته سیگار نارنجی توی لیوان گلی ابی رنگ،یعنی از پله های سرد مر مری برویم به اتاق،لباسهایمان را در بیاوریم،بخزیم به اغوشهای سرد هم،امید درست کنیم برای زندگی،برای ادامه دادن،برای رابطه مان،برای این طناب پیچیده گره دار،رابطه ما یعنی سیزده صفحه شازده کوچولو گوش دادن با صدای سیگاری تو،یعنی نوک انگشتهایی که از سیگار سیاه شده اند،سینه ای که خس خس می کند،بوسه ای که با سرفه کوتاه و کوتاه و کوتاه می شود،رابطه یعنی هزار بار که تو می گویی می روی،هزار بار که چشمهایمان را ببندیم،هم را ضبط کنیم،هم را مزه کنیم،هم را بچسبیم برای روزی که می خواهیم برویم،رابطه یعنی تو همیشه کفش پایت هست،،من همیشه چشمهایم سرخ است،رابطه یعنی زردی مضحک لوستر اتاق که طناب رابطه مان را به ان گره زده ایم،یعنی زرورقهای کاندوم، که رویش را من اخرین بار بلند خواندم،دیزیز پروتکشن،برای اینکه این تیکه لاستیکی که تو از ان متنفری و سر هم کردنش حالت را می گیرد نگذارد مرضهای جنسی من و تو از هزار مرد و زنی که با هاشان بوده ایم بهمان منتقل شود،کاش این تیکه لاستیکی که من حسش نمی کنم و برای تو یکی از عذاب های جهنم بود جلوی واگیر مرضهای روانی مان را هم می گرفت،اندوه من و خود ویرانگری تو. رابطه ما یعنی همان طنابی که به زردی مضحک لوسر عشقمان را دار می زند .یعنی من ساعتم را نگاه کنم،بگویم باید بروم،بگردیم دنبال لباسهای زیرمان، دستشویی برویم ،همه جا را جمع و جور کنیم،چمدان تو را ببندیم،ته سیگار ها را دور بریزیم،یادمان بیاید که هم گرسنه ایم هم خسته هم تلخ،هم را ببوسیم و برویم. |
Comments:
Post a Comment
|