Desire knows no bounds |
Wednesday, September 6, 2006
ياد ايمان شهر کتاب به خير.. اين کتابه رو به زور بهم داد که بخونم..
«مونته دیدیو» آنقدر کوچک است که جایی برای پرتاب بومرنگ ندارد و پسرک تنها میتواند مدام پرتابکردن آن را تمرین کند و انتظار روزی را بکشد که آنرا به دوردستها پرتاب کند. درست مثل «دن رافانیلو» که نتوانسته خودش را به «بیتالمقدس» که آرمانشهر اوست برساند و حالا انتظار روزی را میکشد که بالهایش از قوز بزرگ پشتش بیرون بیاید و او را به آنجا ببرد. "مونته ديديو، کوه خدا -- اری دلوکا" |
بعد این همه وقت ، بالاخره یک راپورت چی..
اشتباه نمی کردم .. هنوز خیلی زیاد دوست داشتنی هستید
هرچند کمی دیر اما خوب باز به نوشته هات رسیدم.خوشحالم.خا دوتا اشتباه داشته یکیش غیرت مردهاست دیگری هم حسادت دخترونه