Desire knows no bounds |
Monday, September 25, 2006
حيف - چهار
امممم، بازی روز: فال مسير با ماشين جلويی، که خوب انصافا خوب جواب داد.. صبحانه، واحد سيار.. پشت کوه، حالا چه اومده باشی، چه بخوای بری.. يه هو برق قسمت طبيعت رفت.. سالن نشيمن برای صرف اولين صبحانه ی ماه رمضان، با کتاب خانه ی مجلل، سری کامل کتاب های تن تن، دانيل استيل، ديکشنری لاتين و باقی قضايا.. گاهی وقتا شيب رابطه خيلی تند می شه و کنترلش از دست آدم خارج می شه، اون گاهی وقتا بايد از جات تکون نخوری و همه ی حرکت ها رو فقط بر اساس امکاناتی که شيب رابطه بهت اجازه می ده تنظيم کنی.. اين شيب با زيپ گردن نسبت معکوس داره.. ها، در ضمن، بعضی روابط نه تنها شيب دارن، بلکه ايرورسيبل هم هستن؛ برای حل چنين مسائلی دانشجو فقط جواب به دست اومده رو در اختيار داره و بايد بر اساس اون استپ بای استپ به عقب برگرده تا بتونه صورت مساله رو بنويسه. در چنين مواقعی فيلم با سيستم فست ريوايند از انتها به ابتدا يا گاهی برعکس پخش می شه که البته برقش صد و دهه!.. منوی روز: ساندويچ دست با پودر زغال.. به علت عدم حضور ميهمان برنامه، متاسفانه بحث به نحو غير قابل کنترلی از حالت ابتذال خارج شد.. مگس.. دفتر نقاشی فيلی، عکس حضار ِ تا اون جا اتفاق افتاده، شعر روز: ما خوب، تو در خانه؛ ما پشمک - الاغانه.. چاپ سنگی.. فاصله ی باينری از مکتب شماره يک تا مکتب شماره دو.. چند صفحه ی يواش، از نوع دتس د لايف.. و الخ.. برگشتنی تو جاده ی سلينجر، از کنار يه شاهنامه ی بزرگ رد شديم، يه حافظ جيبی هم وسط را افتاده بود، با تعداد زيادی صبحانه ی مجدد تازه.. برگشتنی ديگه خورشيد طلوع کرده بود. |
Comments:
Post a Comment
|