Desire knows no bounds |
Monday, November 26, 2007
خوب اگه در نظر بگيريم که خدا يک وودی آلن گندهست
و اگه قرار باشه يه شغلی، تخصصی، چيزی داشته باشه قطعن معماره با اين تفاسير ماشينش هم حتمن میباخه پ.ن. ×××: ولی فک کن خدا معمار باشه؛ معلوم میشه مشکل کجاس! ×××: اگه خدا باشه و معمار باشه، خوب ما واقعن الان دنیای و طبيعت بسيار زيبايی داريم، زيبا و خوشساخت و خوشطرح و خوشاجرا و ...! ×××: خوب خدا يه معماره، در نتيجه برا همين دنيا اينقدر وضعش خرابه، چون از هر چيزی فقط پنج سانت میدونسته، در نتيجه باقیش رو ترکمون زده! من: بابا يه وقتايی شارت بوده کارش خوب من: يه وقتايی هم به خاطر نياز مالیش همينجوری سرهم بندی کرده رفته من: تازهههه، همين سر هم بنديا و بساز بفروشیها رو کرده که پولدار شده میباخ خريده اصن! |
Comments:
Post a Comment
|