Desire knows no bounds |
|
Wednesday, December 26, 2007
يعنی فک کن
اينهمه من تلاش کردم، به هيچ جا نرسيدم بعد اين آقامون سعدی يه لب تر کرد دل سنگ رضا يه هو شد خمير نون لواش بعد اصن به جهنم که زندگی خر است عوضش من کلی خوبم امروز |
|
Comments:
نمي دوني اين چند روز كه خونه نشين شدم چه قدر چه قدر چه قدر دلم تنگ شده بود واست.خيلي... اينكه چرا اين چند روز اين جوري شد داستان داره. خوب باشي هميشه.
اولن که خوووبه که کلی خوووبین ، بعدشن اینکه بابام جان ما امکانات نبوده که این شدیم و کشف نشدیم!...تازه خبر ندارید که بعد از جریان مسابقه تی.آی. در دفترمان که ذکرش رفت ، یک توضیح من درآوردی ثقیل و نامفهوم فلسفی-زیباشناختی به خورد بچه ها دادیم در باب معنای تی.آی و حالا هم روزها که کارشان را می آورند برای کرکسیون ، خیلی شیک بهشان می گوییم که فلان جای کار تان مصداق تی.آی است و طفلی ها هرکدام به ظن خودشان عیب کارشان را می فهمند و می روند پی اصلاح ... ما هم ریزریز برای خودمان می خندیم و یادتان می کنیم .
چه شعر ها از سعدی که در موزه ها یافت می شود! البته که، یادم نیست اون سه تا تابلوی خط رو که، دزدیدن، توش سعدی هم داشت یا نه P:
Post a Comment
|