Desire knows no bounds |
Tuesday, January 22, 2008
یک وقتی میگفتم، چه رسم بدی دارد این دنیا، که یا به آرزوهایمان نمیرسیم، یا وقتی میرسیم که دیگر به یادشان نمیآوریم.
حالا، شاید بعد از گفتوگویی کوتاه با دوستی، که چه عجیب و دوستداشتیست این حس بازپیدا کردن افکار، وقت حرف زدن، فکر میکنم رسم بدی هم نیست چندان. رویاها، آرزوها، مثل سنگ توی آبند که تا وقتی دستت از زیر آب بیرونشان نیاورده، خوشرنگ و براقند. کافیست از آب، از ذهنت، بیاوریشان بیرون، خشک میشوند، رنگ میبازند. بهتر که به جا نیاوریمشان. [+] |
Comments:
ا؟ ا؟ دلت می آد اینو بگی؟
Post a Comment
|