Desire knows no bounds |
Wednesday, May 7, 2008
...پا شد رفت طرف شيشه. راست میرفت. عرق هنوز کاریش نکرده بود. جز اينکه تنش را گرم کرده بود. گاهی چيزی در تن آدم هست، قویتر، و اينست که عرق کاری نمیشود. اين بد چيزیست. بدترين چيز دنيا همين است که آدم مست نکند، هر چه بخورد مست نکند و فقط خرجش زياد بشود.
... تابستان همانسال --- ناصر تقوايی |
Comments:
Post a Comment
|