Desire knows no bounds |
Friday, May 23, 2008
در بيان تربيت
بدان که صيادِ پادشاه، چون «باز» صيد کند، اول چشم باز بدوزد، و بند بر پايش نهد، و روزهاش گرسنه و تشنه، و شبهاش بيدار دارد تا نفس باز شکسته شود، و قوت حيوانی و سبعی وی کمتر گردد، و با صياد انس و آرام گيرد. چون با صياد انس و آرام گرفت، آنگاهش صياد صيد کردن بياموزد. و چون صيد کردن آموخت آنگاهش به حضرت پادشاه برد تا قرب پادشاه بيابد و بر دست پادشاه نشيند. معلوم شد که غرض صياد از چشم دوختن و بند بر پای نهادن و گرسنه و تشنه و بيدار داشتن باز نبود، غرض آن بود تا باز چنان شود که صياد صيد کردن به وی تواند آموخت. و ديگر معلوم شد که غرض صياد آموختن باز هم نبود غرض صياد صيد کردن بود تا به واسطهی صيد کردن به قرب پادشاه رسد. همچنين هادی اول سالک را صيد کند، و چون صيد کرد چشمش بدوزد، يعنی به خانهی تاريک، و زبانش ببندد يعنی به خلوت و عزلت، و روزهاش گرسنه و تشنه دارد، و شبهاش بيدار دارد تا نفس سالک شکسته شود، و قوّت حيوانی و سبعی و شيطانی وی کمتر گردد. آنگاهش هادی صيد کردن بياموزد و صيد سالک علم و معرفت و محبت و مشاهده و معاينه است و چون صيد کردن آموخت به حضرت پادشاه رسيد، و قرب پادشاه يافت. و چون به قرب پادشاه رسيد، رستگار شد و از اهل نجات گشت. الانسانالکامل --- عزيزالدين نسفی |
Comments:
چون نبشته بخوانديم دانستيم كه پاي در جوق اب بايد گذاشت و اندر طريقت چوپانان سوت بزنيم بر گوسفندان..اين شد كه اعلام وجود كرديم بر خويشتنت
بیچاره صید در هر دو حالت
Post a Comment
|