Desire knows no bounds |
|
Sunday, July 13, 2008
خواندن عشاقی که بخواهی تنهایشان را بخوانی با خواندن صفحات نوشتهشده فرق دارد. سطر به سطر نيست: از هر نقطهای آغاز میشود. میجهد، تکرار میشود، به عقب برمیگردد، اصرار میورزد، پيغامهای مقارن و متفاوت دارد، شاخه به شاخه میشود، باز از نو متوجه يک نقطه میشود، با لحظات نگرانی مقابله میکند، ورق میزند، خطی را دنبال میکند، خود را گرم میکند، و میشود در آن راه مشخصی را شناخت، راهی به يک انتها، تا زمانی که متوجه لحظهی اوج میشود...
چيزی که باعث میشود همآغوشی و متن نوشته بيشتر به هم شبيه شوند اين است که در هر دوی آنها زمانها و فضاهايی وجود دارد که با زمانها و فضاهای قابل اندازهگيری متفاوت است... امروز هرکدام از شما عنصری از نوشهی ديگری هستيد و هرکدام در ديگری قصهی نانوشتهی خودش را میخواند. و فردا، بانوی خواننده و آقای خواننده، اگر با هم باشيد، و اگر مثل يک زوج مرتب در يک رختخواب خوابيده باشيد، هرکدام از شما چراغ کنار تخت خودش را روشن میکند و غرق خواندن کتاب خودش میشود... اگر شبی از شبهای زمستان مسافری --- ايتالو کالوينو |
|
Comments:
Post a Comment
|