Desire knows no bounds |
Saturday, August 2, 2008
چههمه دوستمش بود اين پشت صحنهی کاغذ بیخط رو. بسکه دايیجانش آشنا بود و بسکه ما هم اولای ترم از همين حرصا خورده بوديم که چهقد وسواس داره و چه کُنده و الخ، و چهقد بعدنا که قلقش اومد دستمون قدرشو تازه يکی يکی شروع کرديم به دونستن.
|
Comments:
...وچه همه مبرهن است تاثیر استاد پابه سن گذاشته ی ما،بر تو. در تو. در نجوایی شبانه،یاد "خسرو" نیز پایدار. یاد "سلام سوسن جون" هایش
...خدایش بیامرزد
بازم یه وبلاگ آشنا
Post a Comment
|