Desire knows no bounds |
Sunday, October 5, 2008
داشتم ليست مهمونای خواهر کوچيکه رو ورق میزدم که رسيدم به قسمت «دوستان». چند تا از دوستای خودشو رد کردم ديدم نوشته «رضا، کاميار، کيوان، پيام، آقای ايگرگ، ...»! بهش میگم يه خورده ديگه فک کن ببين احيانن کسيو از قلم ننداختی! میگه چرا، عليرضا هم اگه ايران بود دعوتش میکردم. دهنمو باز میکنم حرف بزنم که میفرمايند «به تو چه، مهمونی خودمه میخوام دعوتشون کنم!» میگم خوب تو چند وقته وبلاگ منو نخوندی. يه چندتا دوست جديدم دارم که از قلم انداختی. میگه آها، آره اگه میخوای لاغر و بامداد و مکين و هرمس اينارم دعوت کنم. دهنمو ديگه باز نمیکنم کلن!
|
Comments:
بعضی ها اگر دعوتشان هم نکنیم...دعوت خیلی های دیگر را قبول می کنند به سلامتیشان!
Post a Comment
|