Desire knows no bounds |
Tuesday, April 21, 2009
نکتهی اول
دوستان عزیز اینجانب نویسنده وبلاگ تنهایی پرهیاهو گاهی اوقات از وبلاگ های دیگه هم مطلب در اینجا پابلیش می کنم و برای لینک دادن از علامت (+) استفاده می کنم که اگه روش کلیک کنید متوجه می شوید که به پست اوریجینال ختم می شود. این مدل لینک دادن رو هم از آیدا یاد گرفتم و بنظرم جمع و جور و جالب است. اگه در همین صفحه دقت کنید چندین مطلب وجود دارد که تهش (+) وجود دارد. ... شما دوست ناشناس عزیز! لطفا قبل از اینکه کامنت بگذاریدو بنده رو به بی احترامی به نوشته دیگران محکوم کنید، عینکتون رو به چشم بگذارید و علامت (+) را چک کنید. باشد که رستگار شوید! [+] *** نکتهی دوم يه سری فيلما و کتابا هستن که بایديفالت اونقد خوبن که وقتی يه تيکهشون رو نقلقول میکنی تو وبلاگت، همه میفهمن از چیش خوشت اومده. اما من يه مدل ديگه هم دارم، کافيه فقط از يه پاراگراف يا يه ديالوگ فيلمی خوشم بياد، باهاش به واسطهی تجارب شخصی يا همذاتپنداری يا هرچی ارتباط برقرار کنم، همين کافيه که اون کتابه يا فيلمه رو دوست داشته باشم. زياد هم تعصب ندارم رو اينکه کتابه کتاب چيپيه يا فيلمه فيلم معمولیايه يا هرچی. من اون تيکهشو که برای خودم سلکت کردهم دوست دارم و قرار نيست از همهی انتخابهام دفاع کنم هم. خيلی وقتام اينجوريه که يه برش از کتاب يا يه تيکه از ديالوگ، فقط زمانی جذابيت داره که تو کل کانتکست ماجرا خونده بشه. مثه همين تيکههايی که دارم از دسپرتهوسوايوز میذارم گاهی. مطمئنن فقط همين چار پنج نفری که اپيزودها رو ديدهن ممکنه باهاش حال کنن، ممکنه بفهمن دارم از کدوم حس حرف میزنم. اينه که اوهوم، تو نقل قولهايی که میذارم تو اين وبلاگ، لزومن دنبال معنی و ارزش ادبی عجيبغريبی نگرديد. اينجا پُره از پی.او.وی.های شخصی من، که به منزلهی ارزشگذاری روی چيزی نيست. و پُره ازچيزهايی که ممکنه از منِ واقعی دور باشه يا بعيد به نظر بياد يا هرچی، اما راستش اينه که اصولن هيچی از من بعيد نيست. پ.ن. اين پست به منزلهی جواب ای-ميلهای مرتبط با موضوعه، و نگارنده بيشتر ازين و دوبارهتر از اين به ماجرا گير نخواهد داد. |
(و البته فورا برگشته بود!)