Desire knows no bounds |
|
Wednesday, June 24, 2009
اول تجسم کن، بعد ابراز احساسات. نويسندگان مبتدی از احساسات آغاز میکنند و در پی آن واقعگرايی را از ياد میبرند. نخست طرح واقعبينانهای بريز، قرص و محکم. بعد روی کاناپه لم بده، تخيل کن و تا آنجا که میتوانی فکرت را بپروران، احيايش کن، جان هنری به آن ببخش، به آن فرم بده تا ديگر بیهويت و بیچارچوب نماند.
خاطرات سيلويا پلات |
ولی با این حرفش انگار هنوز فرق احساس و اندیشه رو متوجه نشده.
هنوز نفهمیده احساسات را نمیشه ساخت. هنوز نفهمیده نمیشه نشست واسه خودمون احساس درست کنیم.
احساسات میان، از یه جای نا معلوم. از ضمیر ناخود آگاهمون. دست ما نیست.
وقتی اونا رو گرفتیم و روی کاغذ آوردیم میشه یه متن با احساس
وقتی نواختیمشون میشه آهنگ با احساس
وقتی کشیدیمشون میشه یه نقاشی با احساس
.
..
...
ایشون متوجه نیست این قضیه رو.