Desire knows no bounds |
|
Sunday, July 5, 2009
گاهی وقتها آدم با يک «حالا برويم جلو بينيم چه میشود»ِ ساده میرود جلو، کاملن اتفاقی، که ببيند چه میشود. میخواهم بگويم همهاش شايد نتيجهی فرايندی باشد که در کسری از ثانيه اتفاق افتاده. يعنی با خودت فکر کردهای «هووم، بدم نمیآيد که...» و حتا فکر نکردهای «چه خوشم میآيد..». به همين سادهگی.
|
این درست نیست که بگوییم برویم تا ببینیم چه میشود!
باید ببینیم آنگاه برویم.