Desire knows no bounds |
Tuesday, September 8, 2009
از «نکنيد آقاجان، نکنيد»ها
«وی نيد تو تاک» اصولن جملهایست تهديدی! يعنی هيشکی برای قربون صدقه رفتن قبلش اعلام نمیکنه که بايد با هم صحبت کنيم. حالا اين به خودیِ خود ايرادی نداره. اما آخه چرا کلهی صبح برمیدارين زنگ میزنين که شب که اومدی بايد با هم حرف بزنيم. يا چرا ورمیدارين ميل میزنين که هفتهی آينده بايد راجع به يه موضوع مهمی باهات صحبت کنم. يا چرا از وسط کاغذماغذا يههو سرتونو ميارين بالا که کارم تموم شد حرف دارم باهات. خوب چه کاريه آخه! اگه قراره حرفه زده بشه، بذارين همون شب که اومدم خونه، همون هفتهی آينده که همو ديديم، همون کارِت که تموم شد شروع کنين حرفتونو زدن. ديگه آنونس و تيزر دادن قبلش مال چيه آخه. که منِ بندهی خدا از همون کلهی صبح تا شب شه، از همون هفتهی قبل تا هفتهی بعد شه، از همون يه ساعت پيش تا کارِت تموم شه هی هزار جور فکر و خيال کنم که قراره الان چه موضوعی مطرح شه يا باز مگه من چيکار کردهم کرهبز يا اوهاوه خدا به داد برسه يا بلاهبلاه! میخوام بگم بعضی موجودات اصن طراحی شدهن برای ايجاد بحرانهای الکی، برای بههمريختن آرامش در زندگانی، برای از کاه کوه ساختن، برای کلن همهچيو سخت و پيچيده کردن. چه کاريه آخه؟ نکنيد جانِ من، نکنيد. |
اما اگه تهدیدی باشه، آره، آزار دارن بحران بیافرینن.
چون بعضي وقتا مي خواي حرفي رو بزني، اما تا طرف را مي بيني بي خيال مي شي كه بگي، اما اينطوري مطمئني كه بايد اين حرف گفته بشه
بعد به این منظور باید قبلش ، یعنی از چند روز تا چند ساعت قبلش بهش اعلام کنی که " وی نید تو تاک" تا آمادگی قبلی کسب کنه !!!
بعد این اصلاً هم قصد آزار و اینها نداره که .