Desire knows no bounds |
Sunday, December 20, 2009 هنوز هم همين است، من بلد نيستم اين آدم را از نزديك ولي فاصلهدار تحمل كنم، راستش من بلد نيستم هيچكدام از معشوقههاي گذشتهام را در چنين وضعيتي تحمل كنم. تا همين اواخر فكر ميكردم اين يك ضعفيست كه من دارم، اما الان احساس ميكنم اين يك ضعف عموميست، هيچ كس نميتواند، احساس ميكنم يك عده فقط بازيگرهاي خبرهاي هستند، با اكس محبوبشان روبرو ميشوند و ميميرند كه دست توي سينهاش ببرند، اما شرايط، حال و هوا، منطق، آدم جديد يا هر كوفت ديگري نميگذارد، بعد هم عبور ميكنند و دور ميشوند باز. يكي هم مثل من كمتر ميپوشاند خودش را، راه بدهد ميكند آن كار را. گاهي فكر ميكنم شايد دليلش اين باشد كه من آدم اشتباهي دوست نداشتهام در زندگيام. آدم هزارتا آمده و رفته، اما اين سه-چهارتايي كه نفوذ درد دار كردهاند در من، جايشان انگار بدجوري مال خودشان شده، من دوست ندارم در مقابل اين آدمها مقاومت كنم.
|
Comments:
Post a Comment
|