Desire knows no bounds |
Wednesday, July 16, 2014 خسته بودم، روپوشمو پوشیده بودم زنگ بزنم آژانس برم خونه. گالری خیلی شلوغ بود. نمیشد رفت تو سالن. دنبال گوشی تلفن رفتم تو هال، از جلوی پرده رد شدم، مکث کردم، برگشتم دم ورودی سالن، تکیه دادم به دیوار، و مبهوت تصاویر روی پرده شدم. داشتیم فیلمهای کوتاه «مَن رِی» رو نمایش میدادیم. فکر کردم همین یکی رو میبینم و میرم. گوشی روی میز هال بود. فیلم سه دقیقه بود. گوشی رو برداشتم برم توی دفترم، از جلوی پرده رد شدم، مکث کردم، برگشتم دم ورودی سالن، با خودم گفتم ا، یعنی اصلانی این فیلما رو دیده که جام حسنلو رو ساخته؟ تکیه دادم به دیوار، و مبهوت تصاویر روی پرده شدم. موندم. داشتیم فیلمهای آوانگارد دههی بیست فرانسه رو نمایش می دادیم. «من ری»، «مارسل دوشان»، «فرنان لژه»، و ... . «انمیک سینما»، «ستارهی دریایی»، «بالهی مکانیکی»، ... . تصاویر، موسیقی، و بازیگوشی کلمات در دوران سینمای صامت. تجربهی عجیبی بود جلسهی فیلم دیشب. درهمتنیدگی نقاشی و عکس و شعر و مجسمه و ادبیات و موسیقی. چرا تا حالا اینا رو ندیده بودم؟ |
Comments:
Post a Comment
|