Desire knows no bounds |
Wednesday, April 12, 2017
به سید گفتم شب میای؟ گفت آره، قراره با زرافه فوتبال ببینیم. ظهر که بیدار شدم هم، گفت دیشب تا ساعت سه بیدار بودم، داشتیم با زرافه گپ میزدیم. من منگ قرصها خواب بودم که دیدم سر شب اومده خونه، پروچکشن پرتابل خودشو آورده با ریسیور و کابل و الخ، یه ساعتی وقت صرف کردن که سیستم رو راه بندازن، بعد از بیرون، از برگرلند غذا سفارش دادن و سهتایی نشستن پای فوتبال. بایرن و رئال. از سر و صداشون بیدار شدم لپتاپ به دست رفتم نشستم تو سالن. بساط شام هنوز رو میز بود. دخترک پای فوتبال داشت لاک میزد. زرافه داشت از فوتبال استوری میذاشت تو اینستا و سید داشت کنیاک میخورد.
دلم خواست این صحنه رو، مث یه اسنپشات، بذارم اینجا. |
Comments:
Post a Comment
|