Desire knows no bounds |
|
Friday, November 8, 2019
«نوعی بحران میانسالی داشتم و از اتفاقاتی که در زندگیام رخ میداد خرسند نبودم. به رغم همهی این هیستری و تلخی احساسات، در آن زمان نگارش چهرهها کار آسانی بود زیرا به روی کاغذ آوردن آن فقط مستلزم توجه و به یاد آوردن افرادی بود که زندگیام زا مختل کرده بودند. ایدههای من از افرادی که میشناسم میآیند نه از عقاید آنها. هنگامی که چهرهها را آغاز کردم از ازدواج به تنگ آمده بودم. همیشه مخالف نهاد ازدواج بودهام. نه ازدواج خودم زیرا من و جنا همیشه اختلافنظرهایمان را به شکلی باز مطرح کردهایم و هرگز آنها را مخفی نگه نداشتهایم. من از میلیونها ازدواج افراد طبقهی متوسط در آمریکا به تنگ آمده بودم که فقط زمان را سپری میکردند. زوجهای متعهد برای سالها با هم بودند، رن و شوهرهایی که به نظر میرسد همه چیز دارند -خانهی بزرگ، دو اتوموبیل، خدمتکار، بچههای نوجوان- اما این رفاه آنها را منفعل کرده است. ...اگر سلیقهی آنها با یکدیگر منطبق شود فکر میکنند در ازدواجشان موفق بودهاند و مردم میگویند آنها به هم میآیند. اما به خانه میآیند و به یکدیگر نگاه میکنند و میگویند روزت چطور بود؟ خودت چطوری؟ چه خبرها؟ ولی هیچ عشقی به یکدیگر ندارند. هدف من بازگشت به گونهای ارتباط واقعی بود. اکثر مردم نمیدانند از ایجاد ارتباط با یکدیگر عاجزند. مسألهی اصلی چهرهها این است که نشان دهد فقط تعداد معدودی از مردم واقعاً با یکدیگر صحبت میکنند.»*
در ادامهی همفیلمبینیهامون، و در ادامهی سینمای کاساوتیس، فیلم چهرهها رو دیدیم. چهرهها یکی از بهترین فیلمهایی بود که اخیراً دیدهم. کاساوتیس سینماگر روابط انسانیه، و چهرهها به زعم من یکی از درستترین فیلمهاییه که در باب رابطه ساخته شده. کتابی که دارم راجع به جهان کاساوتیس میخونم هم، به تنهایی و فارغ از فیلمها، بسیار خوندنیه. *فیلمهای جان کاساوتیس پراگماتیسم، مدرنیسم و سینما ری کارنی |
|
Comments:
Post a Comment
|