Desire knows no bounds




Monday, September 28, 2020





در جوازِ استفاده از خدماتِ کارگرانِ غیرماهر

بهمن دارالشفاییِ عزیز در توئیتر نوشته است:

 

این‌که آدمی بیاد کارای خونه آدم رو انجام بده یا خریدهای سنگین آدم رو تا ماشین یا دم خونه بیاره برام هضم‌شدنی نیست. توجیه ایجاد شغل و … هم قانعم نمی‌کنه. به نظرم کارفرما داره برای سلامتی خودش، سلامتی دیگری رو می‌خره. ممنون میشم اگر متن نظری خوبی در این مورد خوندین بهم نشون بدین.

 

و در توضیحِ بعدی:

 

شغلی که من به آن اشاره کردم در ایران شغلی است بدون بیمه، بازنشستگی، مرخصی (استحقاقی یا استعلاجی)، سنوات و اصولاً هر نوع حمایت قانونی. این‌که رفتار شما با این افراد یا دستمزدی که بهشان می‌دهید منصفانه است یا نه تغییری در استثماری‌بودن ماهیت این شغل ایجاد نمی‌کند.

 

صِرفِ نگرانی در این امور را من نشانِ شرافت می‌دانم، حتی اگر از پیش نمی‌دانستم که بهمن اصولاً در موردِ کارگران دغدغه دارد. نویسنده تصریح کرده است که می‌داند که بحثْ پیچیده است، و منِ وبلاگ‌نویس در این مورد سوادِ نظری ندارم (و خواسته‌ی اولیه‌ی نویسنده معرفیِ متنی نظری بود)؛ چند نکته که به‌نظرم می‌رسد را می‌گویم. روشن است که این نکته‌ها بدیع نیستند، و قاعدتاً در متن‌‌های جدّی اقتصادی و فلسفه‌ی سیاسی به اینها به شکلی جامع و دقیق و نظام‌مند پرداخته‌اند.

۱. موضوعِ ایجادِ شغل [مذکور در توئیتِ اول] به‌نظرِ من کاملاً جدّی است و نمی‌دانم چرا نمی‌تواند متقاعدکننده باشد. کسی را در نظر بگیریم (و متأسفانه چنین کسانی اصلاً کم نیستند) که امروز برایش تنها راهِ کسبِ درآمد این است که باری را از اینجا بردارد و به آنجا ببرد. فرضِ من این است که امروز راهِ دیگری برای کسبِ درآمد ندارد. امروز برای من مطلوب است که کسی بارم را برایم بیاورَد؛ چرا از او نخواهم؟ کارِ من انجام می‌شود و او پولی می‌گیرد، پولی که او امروز به‌دست نمی‌آورْد اگر همه با بهمن هم‌نظر بودند و طبقِ نظرشان عمل می‌کردند.

آسان است که در اینجا صحبت کنیم از یاددادنِ ماهیگیری (به‌جای دادنِ ماهی)، و غیره؛ اما این صحبت اولاً این فرض را نادیده می‌گیرد که کارگر امروز محتاجِ درآمد است، و ثانیاً این واقعیت را نادیده می‌گیرد که منِ شهروندِ عادی در موضعِ ایجادِ شغل و آموزشِ مهارت نیستم. ثالثاً این را هم در نظر نمی‌گیرد که آنچه کارگر دارد برایم انجام می‌دهد کاری واقعی است و مزددادنِ من به او از جنسِ صدقه‌دادن نیست—مثلِ موردی نیست که کودکی آمده است و می‌خواهد، بی‌آنکه من خواسته باشم، به من فالِ حافظ بفروشد. باربریْ کار است؛ الّا اینکه بعضی کارها تخصصِ بالا می‌خواهند، بعضی نه.

کارهای خانه هم مثلِ کارهای دیگر است. شخصی هست که یا عملاً نمی‌تواند شیشه‌های پنجره‌های خانه‌ی خودش را تمیز کند، یا نمی‌خواهد. کسِ دیگری هست که آماده است این کار را انجام بدهد. آنچه مهم است و در اختیارِ کارفرما است این است که شرایطْ منصفانه و رابطه انسانی و مؤدبانه باشد.

 

۲. بهمن معتقد است که منصفانه‌بودنِ رفتارِ ما با چنین اشخاصی تغییری در استثماری‌بودنِ این شغل‌ها ایجاد نمی‌کند. هم‌شکل با این نوع ملاحظه، گمان می‌کنم که سنگین‌بودنِ کار یا اثرش بر سلامتِ کننده‌اش، گرچه مهم است، تعیین‌کننده نیست. شخصاً از نزدیک—از خیلی نزدیک—کسی را می‌شناسم که هم تدریسِ خصوصی کرده‌ است و هم شنبه شب کلیسا را (و دست‌شویی‌های کلیسا را) تمییز کرده‌. گزارش‌اش را صادقانه یافته‌ام که تدریسِ خصوصیِ ریاضیاتِ دبیرستانی در خانه‌ی محصّلی در بالای شهرِ تهران را سخت‌تر از کارِ بسیار سنگینِ تمییزکردنِ کلیسا در مرکزِ شهرِ تورونتو یافته است. به‌نظرم سنگین‌بودنِ کار اهمیتِ اساسی‌ای ندارد و چیزی که مهم‌تر است این است که کننده‌اش چقدر در انجامِ آن کار تحتِ فشارِ جسمی-روانی است. نیز در موردِ تأثیرش بر سلامت:‌ آیا معتقدیم کسی که ده ساعت در روز تایپ می‌کند سلامت‌اش کمتر از باربر در معرضِ خطر است؟ یا اصلاً مترجمی خوشنام که در اتاقِ کارش نشسته و کار می‌کند، آیا چشم و کمر و گردن‌اش سالم خواهد ماند؟

ما شهروندانِ عادی تواناییِ تغییراتِ فوری در نظامِ امور را نداریم. الآن کسی هست که، با لحاظ‌کردنِ همه‌ی شرایط، آماده است کاری برای من بکند و پولی بگیرد. چیزی که در اینجا به‌نظرِ من مهم‌ترین است رضایتِ در-مجموعِ طرفین است.

 

۳. موضوعِ دیگر این است که ملاحظاتِ مربوط به بیمه و بازنشستگی و نظایرشان منحصر به این شغل‌ها نیست. وضعِ بیمه‌ی رانندگانِ تاکسی‌های اینترنتی چگونه است؟ مسافرکش‌های شخصی چطور؟ بقیه‌ی کارگرانِ روزمزد چطور؟

خیلی از ما ملاحظاتی داریم در موردِ استفاده از محصولاتِ شرکت‌های عظیم—نگران هستیم که این گوشیِ شیک یا پیراهنِ مطلوب، نتیجه‌ی کارِ نوجوانی در شرقِ آسیا باشد که با شرایطی نامنصفانه کار می‌کند. این ملاحظات چقدر باعث می‌شود این محصولات را نخریم؟ می‌ترسم که پرهیزمان از استفاده از خدماتی از جنسِ باربری و تمیزکردنِ خانه تا حدِ زیادی ناشی از این باشد که مستقیماً با کارگر طرف هستیم؛ اما به‌نظرم، تا جایی که به اخلاق مربوط می‌شود، اصلاً مهم نیست که شخص را می‌بینیم یا نمی‌بینیم. و از قضا به‌نظرم فایده‌ای دارد که با کارگر مواجه باشیم: این باعث می‌شود بتوانیم مهربان باشیم و منصفانه برخورد کنیم، کاری که در موردِ گوشیِ تلفن و پارچه‌ی مرغوب نمی‌توانیم بکنیم.

 

۴. امرِ مربوطِ دیگر این است که برخی از ما می‌ترسیم که در استفاده از چنین خدماتی موضع‌مان از-بالا-به-پایین باشد. ترسی بجا است و باید مراقبت کنیم. در ذاتِ خودِ امر من تفاوتی بینِ مراجعه به متخصصِ چشم و کارگرِ منزل نمی‌بینم.

 

۵. و اگر بپذیریم که لازمه‌ی امرِ واجبِ اخلاقی این است که در موردِ موضوع‌اش توانایی داشته باشیم، سؤالِ مربوط این خواهد بود: آیا می‌توانیم کامپیوتر و گوشی نداشته باشیم؟ در سطحی بومی‌تر: نگرانِ کارگرِ مزرعه و قصابی و نانوایی هم هستیم؟ آیا می‌توانیم از خریدِ محصولات‌شان پرهیز کنیم؟ در سطحی روزمره‌تر: زن و مردی سالمند که با هم زندگی می‌کنند، آیا اصولاً می‌توانند از خدماتِ موضوعِ توئیتِ اصلی استفاده نکنند؟

 

اینها تأملاتِ اولیه‌ی من است و یک‌نفس نوشتم. کاش دیگرانی هم بنویسند و مفصّل بنویسند—گمان نمی‌کنم این مسائلْ راه‌حلِ یک‌خطی داشته باشند، و وقتی بنویسیم ابعاد و پارامترهایشان برایمان روشن‌تر می‌شود و شاید بتوانیم عاقلانه‌تر تصمیم بگیریم. و دغدغه‌ی من در اینجا اساساً دغدغه‌ی اخلاق است، نه احساسات.


Sent from my iPhone


Comments: Post a Comment

Archive:
February 2002  March 2002  April 2002  May 2002  June 2002  July 2002  August 2002  September 2002  October 2002  November 2002  December 2002  January 2003  February 2003  March 2003  April 2003  May 2003  June 2003  July 2003  August 2003  September 2003  October 2003  November 2003  December 2003  January 2004  February 2004  March 2004  April 2004  May 2004  June 2004  July 2004  August 2004  September 2004  October 2004  November 2004  December 2004  January 2005  February 2005  March 2005  April 2005  May 2005  June 2005  July 2005  August 2005  September 2005  October 2005  November 2005  December 2005  January 2006  February 2006  March 2006  April 2006  May 2006  June 2006  July 2006  August 2006  September 2006  October 2006  November 2006  December 2006  January 2007  February 2007  March 2007  April 2007  May 2007  June 2007  July 2007  August 2007  September 2007  October 2007  November 2007  December 2007  January 2008  February 2008  March 2008  April 2008  May 2008  June 2008  July 2008  August 2008  September 2008  October 2008  November 2008  December 2008  January 2009  February 2009  March 2009  April 2009  May 2009  June 2009  July 2009  August 2009  September 2009  October 2009  November 2009  December 2009  January 2010  February 2010  March 2010  April 2010  May 2010  June 2010  July 2010  August 2010  September 2010  October 2010  November 2010  December 2010  January 2011  February 2011  March 2011  April 2011  May 2011  June 2011  July 2011  August 2011  September 2011  October 2011  November 2011  December 2011  January 2012  February 2012  March 2012  April 2012  May 2012  June 2012  July 2012  August 2012  September 2012  October 2012  November 2012  December 2012  January 2013  February 2013  March 2013  April 2013  May 2013  June 2013  July 2013  August 2013  September 2013  October 2013  November 2013  December 2013  January 2014  February 2014  March 2014  April 2014  May 2014  June 2014  July 2014  August 2014  September 2014  October 2014  November 2014  December 2014  January 2015  February 2015  March 2015  April 2015  May 2015  June 2015  July 2015  August 2015  September 2015  October 2015  November 2015  December 2015  January 2016  February 2016  March 2016  April 2016  May 2016  June 2016  July 2016  August 2016  September 2016  October 2016  November 2016  December 2016  January 2017  February 2017  March 2017  April 2017  May 2017  June 2017  July 2017  August 2017  September 2017  October 2017  November 2017  December 2017  January 2018  February 2018  March 2018  April 2018  May 2018  June 2018  July 2018  August 2018  September 2018  October 2018  November 2018  December 2018  January 2019  February 2019  March 2019  April 2019  May 2019  June 2019  July 2019  August 2019  September 2019  October 2019  November 2019  December 2019  February 2020  March 2020  April 2020  May 2020  June 2020  July 2020  August 2020  September 2020  October 2020  November 2020  December 2020  January 2021  February 2021  March 2021  April 2021  May 2021  June 2021  July 2021  August 2021  September 2021  October 2021  November 2021  December 2021  January 2022  February 2022  March 2022  April 2022  May 2022  July 2022  August 2022  September 2022  June 2024  July 2024  August 2024  October 2024  May 2025  August 2025  September 2025