Desire knows no bounds |
Tuesday, January 4, 2022 پیغام گذاشته بودم که هلو فرند؟ در کجای جهان ایستادهای؟ برام نوشت الان که تو سهروردی دراز کشیدهم. و؟ و بعد یه وویس طولانی. یه صدای گرم و آشنا و طولانی. آشنا و طولانی اونقدری که میدونه غذای مورد علاقهی دخترک عدسپلوه و میدونه تولدم تو دیه و میدونه تو این دو سال اخیر شاید فقط یه بار ایمیل زده باشیم به هم. طولانی به قدر پیدیاف ۲۰ سال آرشیو وبلاگ. گفتم فرداشب پاشو بیا خونهی من. گفتم دلم براش تنگ شده. دلم برای معاشرت با آدمایی از این جنس تنگ شده. از جنس کلمه و ملانکولیا. کنار کارما رو میگم.
|
Comments:
Post a Comment
|