Desire knows no bounds |
Friday, September 26, 2025 دارم رو یه فایلی تو گوگل داکس کار میکنم. شر کردهمش با دوست نابغهم که متن انگلیسیشو آدم-نویس کنه. که نثر چت چیپیتی نباشه. نشستهم تو کافه دارم رو فایل کار میکنم که آیدیش بالا سر گوگل داکس روشن میشه. انگار نشسته باشم تو کافه، تصادفی بیاد تو. شروع میکنه کارکردن رو فایل. میبینم داره هایلایتها رو عوض میکنه، تایپ میکنه، پاک میکنه، ادیت میکنه. انگار نشسته بغل دستم، لپتاپش جلوش، داره همینجور که بازوش میسابه به بازوی من، تندتند تایپ میکنه. پایین اون خطی که داره ادیت میکنه، تایپ میکنم: :** زیرش تایپ میکنه: لااقل اینجا به درد میخورم. بعد چتمون رو پاک میکنه برمیگرده سر ادیت متن. انگار یه دیقه دست از تایپکردن برداشته باشه، برگشته باشه نگام کرده باشه خم شده باشه طرفم لالهی گوشمو بوسیده باشه یه جرعه از قهوهش خورده باشه برگشته باشه سراغ لپتاپش. |
Comments:
Post a Comment
|