Desire knows no bounds |
Sunday, September 28, 2025 یه مثال معروفی هست تو مدیریت، که میگه اگه سه تا نقطه تعریف کنی، اِی و بی و سی، و یک مثلث بکشی به طوری که بی و سی هر دو به یک فاصله باشن از اِی، حالا بیای یه خر رو بذاری تو نقطهی اِی و دو دسته علف مساوی بذاری تو نقطههای بی و سی، خره کدوم یال رو انتخاب میکنه؟ خره از گرسنگی میمیره، اینقدر که سبک سنگین میکنه کدوم رو انتخاب کنه، جای اینکه بلند شه راه بیفته به سمت یکی از نقظهها، به سمت هر کدوم، شاید اصلاً اون وسطها یه نقزهی دیای هم پیدا شد که ازون دو تا نزدیکتر بود و توش دوتا دسته علف بود حتی، عوض یکی. خب؟ هیچی! نزدیک بود از گشنگی بمیرم، اما قبل از مردن راه افتادم بالاخره. از گشنگی نمردنم رو هم مدیون آقای الفم. پ.ن. اصل ماجرا برمیگرده به قرن چهاردهم و فیلسوف اسکولاستیک فرانسوی، ژان بوریدان (Jean Buridan). البته خودش دقیقاً این مثال رو توی نوشتههاش نزده، ولی بعدها به اسم اون معروف شد. ایده اینه: یک الاغ رو فرض کن که دقیقاً در وسط دو دسته علوفهی کاملاً مساوی گذاشته شده. چون هیچ تفاوتی بین دو انتخاب وجود نداره و الاغ هم دلیلی برای ترجیح یکی به دیگری پیدا نمیکنه، دچار تعلیق و بلاتکلیفی میشه و در نهایت از گرسنگی و تشنگی میمیره. این مثال برای توضیح مشکل انتخاب در وضعیتهای کاملاً متقارن به کار میره و در فلسفه و مدیریت برای نشاندادن بنبست تصمیمگیری (indecision) استفاده میشه. بعدها خیلیها مثل اسپینوزا و حتی متفکران مدرن این مثال رو دستمایهی بحث دربارهی عقلانیت، آزادی اراده، و تصمیمگیری کردند. |
Comments:
Post a Comment
|