Desire knows no bounds |
Monday, September 22, 2025 یه جایی هست در زندگی، که درحالیکه فکر میکنی برای طرف مقابلت هیچ اهمیتی نداری و صرفاً داری سرشو گرم میکنی، یههو ناغافل یه خردهنشانههایی میاد وسط، که حس میکنی، که میبینی اِ، انگار مهمی براش. انگار به جز سرگرمی، آدمه داره کِر میکنه دربارهت، آدمه واقعاً مهمی براش. از این خردهنشانهها خیلی خوشم میاد. هم غافلگیر میشم و هم خوشم میاد. ته دلم یه عالمه پروانه شروع میکنن بالزدن. هرچند کمی که میگذره، دوباره من و پروانهها میریم میخوابیم، چون اصولاً دیگه بدبینم به همهچی و سعی میکنم هیچ نشانهای رو جدی نگیرم، ولی بازم دلیل نمیشه اون لحظه حالشو نبرم. دلیل نمیشه اون لحظه بالزدن یه عالمه پروانه رو انکار کنم. چه تلخ میشه آدم، واقعبین که میشه. اه اه اه. دلم همون آیدای سرخوش رؤیاپرداز رو میخواد که از هر چیز کوچیکی یه قصهی بزرگ میساخت. |
Comments:
Post a Comment
|