Desire knows no bounds |
|
Monday, March 3, 2003
در باب کوه پنجشنبه :
1 . کيک ، کيکه ديگه . حالا چه شکلاتی ، چه خرمايی ! 2 . آداب کوه رفتن حکم می کنه که کيسه نايلون محتوی چيپس و ماست رو از دست خانوما بگيرن ، تا اونا مجبور نباشن نايلون رو بذارن وسط جاده ! 3 . خدا جای حق نشسته ! وقتی کسی حاضر نيست به خاطر سرما دستاشو از تو جيبش در بياره و چيپس ها رو بگيره ، وقتی دو دقيقهء بعد يه خانوم غريبه از همون آقاهه درخواست می کنه ازشون عکس بگيره و همون آقاهه دستاشو بلافاصله از جيب در مياره که هيچ ، آستيناشم تا آرنج بالا می زنه با کمال ميل ، اون وقت دست تقدير کاری می کنه که همون آقاهه به خاطر يک کيت کت ناقابل ، يا شايدم به خاطر خانومه که اون پايين داره اسکی می کنه يه جوری بياد پايين که پاش تا اطلاع ثانوی نابود بشه ! وقتی مجبورين دستتون رو تا مچ بکنين تو ظرف ماست ، عاقلانه تر اينه که ظرف ماست رو خالی کنين رو برفا ! اصولا مناظر جلوی خودتون تو تله کابين زيباتر از مناظر پشت سرتونه ! اگه می خواهيد بفهميد طرفتون محافظه کاره ، کينه ايه ، يا نرمال ( ! ) ، باهاش بريد کوه برف بازی ! هرگز با يک ديکتاتور ، سر غذا شوخی نکنيد ، خطر مرگ داره . بعضی ها بلد نبودن رو زمين صاف راه برن ، پاشدن اومدن کوه ! بعضی ها در اوج کثيف کاری ديگران به شدت تميز موندند و کلاس خودشون رو حفظ کردند ! بعضی ها سعی نکنن احساسات خودشون رو به زبون بيارن سنگين ترن ! بعضی ها ظاهرشون به کلی مظلومه ، اما ... ! آدم اگه با طناب بقيه بره تو چاه ، واسه رسيدن به سئول ، نرسيده به چهارراه سئول می پيچه سمت راست ، می ره درکه و سعادت آباد رو دور می زنه تا برگرده سمت سئول ! و خدا آی کيوی اعشاری را آفريد . تازه خوب شد پستو رو هم آفريد با منوی شماره دوازده . جای اونايی که خودشونو لوس کردن و نيومدن اصلا خالی نبود . و در پايان اينکه از آن ( ها ) نترس که های و هوی دارد ، از آن ( ها ) بترس که سر به توی دارد . پ. ن : چند تا عکس به شدت افشاگرانه به مزايده گذاشته می شود ! |
|
Comments:
Post a Comment
|