Desire knows no bounds |
Tuesday, July 29, 2003
بخشی از يک خبر :
مشتی گوليه از شهر زرشک و زعفرون به همه سلام رسوند . مشتی گوليه از يک قهوه خونهء تار عنکبوتی ( معادل فرهنگسرايی ِ کافی نت ) با مردم سخن می گفت . گوليه در شتاب ِ رفتن بود ، چون کارگرها روی گاز بودند ، اگر دير می رسيد ، ته می گرفتند . وی معتقد بود کارگرهای مشهدی دسته بيل می دزدند ، جای هيزم می فروشند . ادامهء خبر ... |
Comments:
Post a Comment
|