Desire knows no bounds |
Sunday, January 20, 2008
يکی از معدود اعضای سالم باقیمانده برای من، همانا دندونامه! کلن تو اين دو سه باری که در هفت هشت سال اخير گذارم به دندونپزشکی افتاده، اين آقای دکتر ما هر بار پيشنهاد میکنه بيا از دندونات اسلايد بگيرم درس عبرتی برای سايرين باشه. البته آدم نمیدونه پسفردا ممکنه چه استفادههای ابزاریای از دندون آدم بکنن، يه وقت ديدی کليپ شد رفت رو آنتن يا هر چی؛ اما به هر حال ايندفه دل رو زديم به دريا گفتيم باشه، بگيريد آقا جان، بگيريد!
اما از من میشنويد شما همچين اجازهای نديد. از صد تا عکس فشن و هنری بيشتر بود دنگ و فنگش. تا حالا نشدهبود دهنم اينهمه وقت باز بمونه! الانم ناخوداگاه هر چی سعی میکنم دهنمو ببندم، عين دهن يه تمساح که اهرمش در رفته باشه، تلپ، باز میشه خودبهخود. گمونم يکی از فنراش واقعنی در رفته! پ.ن. خواهر کوچيکه میگه: چهقدر گرفتی حالا؟ میگم: واسه چی چهقد گرفتم؟! میگه: خوب خره، واسه عکسا ديگه! مثه گلزار که ازش عکس میگيرن پول درمياره؛ حالا اون قيافهش خوبه، تو دندونات! |
Comments:
chera dandoonpezeshke man narafty? :D
Post a Comment
|