Desire knows no bounds |
Tuesday, January 22, 2008
پيرو ياد ايام افتادنهای اون شب بعدالتئاتر با فروغ و رضا و نويد، امروز بالاخره فيلما و عکسای دوران شکوفايی وبلاگی رو کشف کرديم! بعضياشون رسمن شاهکارن و گمونم بشه با قيمتهای بالايی به فروش رسوند! اگه بدونين برخی ازين جماعت فرهيختهای که دارين قربون صدقهی وبلاگاشون میرين چه پشت صحنههايی دارن!! D:
انیوی، شاهکارترينشون اما همانا اون صحنهی ميوزيکال امامزاده داووده با هنرمندی رضا، که مطمئنن تمام کسايی که رضا رو از نزديک میشناسن، با ديدن اون صحنهها مقاديری شاخ و دم از اقصا نقاط بدنشون بيرون خواهد زد! بانمکتر از اون عکسالعملهای پدرامه که عمق فاجعه رو نشون میده! پدرام رسمن بنفش شده از شدت خنده و اصن نمیدونه حيرت و شگفتیش رو چهجوری نشون بده!! خودمونيما.. دورانی داشتيم. يکی از بهترينهاش هم هنوز اون بار اولی امامزاده داووده با نازنين و غزل و ندای بالای ديوار و رضا و مراد و جينجين. يادمون به خير! |
بعد هم که ااااااااااااا! ندای خودمون؟ ایول ما چقد آشنا بودیم از قدیما دورادور!
ایول بشقاب اسپاگتی