Desire knows no bounds |
|
Wednesday, July 2, 2008
استاد میگويد هر آدمی در اين دنيا جفت خودش را دارد. من آدم تقديریای نيستم، اما شک ندارم هر آدمی جفت خودش را دارد؛ يک جايی دور يا نزديک. يکوقت سالها با کسی زندگی میکنی، بیکه جفت تو باشد. رابطهتان همان اولها تمام میشود. ريشههاش میخشکد. بعد چشم باز میکنی میبينی سالها داری زندگی میکنی اما هنوز جايی ته دلت دنبال کسی میگردی که بايد. همان آدم درست. همان که با تو چفت میشود و نيمهی ديگر لبخندت را کامل میکند. حالا يکوقت میبينی آن آدمِ تو، آن چِفت تو يکجای ديگرتریست، يک جای دورتری، آنسوی دنيا. يکوقت هم میبينی همين دو قدم کنارتر است، همين خانهی بغلی، خيابان بغلی. انگار رسم دنيا اينجوری بوده که اين پازل دو تکه هيچوقت آنجا که بايد، جا نيفتد.
استاد میگويد پرسوناژهای منفعل و محافظهکار را بريزيد دور. شما خالق شخصيتهاتان هستيد. پرسوناژهاتان را جوری خلق کنيد که بروند دنبال جفت خودشان. ياد بدهيد آدمهای اشتباهی و زندگیهای اشتباهی را رها کنند، آدمهای درست و زندگیهای درستشان را پيدا کنند. کاری را که خالق ما برای ما نکرد، شما برای پرسوناژهاتان بکنيد. بگذاريد آدمهای قصههاتان با ارادهی خودشان زندگیهاشان را بسازند. آدمهای تقديری را بگذاريد برای همين زندگی تقديری. بندهای دست و پا گير را از دست و پای پرسوناژها باز کنيد. بگذاريد قصههاتان نفس بکشند. بگذاريد قصههاتان رنگی شوند. اينها را استادمان گفته. يا نه، شايد هم میخواسته بگويد، اما ساعت کلاس تمام شده. نمیدانم چهجوریست که اين روزها ديگر هيچ چيز درست و حسابی يادم نمیماند. آدم است ديگر.. |
ولي اين وسط يه مشكلي هست كه استادتون چيزي ازش نگفتن ها ، با اون بايد چه كرد؟
البته ناسلامتي شما نويسنده ايد خوب لابد يه فكري هم به حال اون مي كنيد ديگه لابد...حالا بي زحمت شما يه امتحاني بكنيد شايد شد. مثل«عجيب تر از تخيل» شما نويسنده باش منم ميشم همون شخصيتي كه زندگيم دستتونه!!!!شما بنويس من زندگيش مي كنم شما به لذت خلق و قدرت مي رسين منم به يه سرنوشت افسانه اي. قبوله؟
:)
[از وقتی با نامردی تمام حق آرژانتين رو توی فينال 90 خورد، با هر باخت آلمان، مثل خوردن يه ليوان شير هويج خنك، روحم شاد میشه]
هيچ کاريش نميشه کرد.
ميدوني که با هم کامل ميشيد. ميدونه که هيچ جاي ديگه نميتونه نيمه خودش رو پيدا کنه ولي...ميشه 2 نفر ديگه رو قرباني اين تکامل کرد؟
نشميشه...نشد.
برگشتيم سر نيمه هاي آرام و ناهمگون.
شکست ولايتي هاي ايران و تأثيرات آن بر افغانستان