Desire knows no bounds |
|
Sunday, September 30, 2012
آدمها برایم علیالسویه شدهاند. "غریبه" برایم علیالسویه شده است. دیگر دلم نمیخواهد نزدیکتر شوم یا بیشتر بشناسماش. همینقدری که هست، همین قدری که هستیم خوب است، کافیست. حوصلهی بیشترش را ندارم. ترجیح میدهم همهچیز همینجور نصفهنیمه و بی برچسب باقی بماند عجالتاً. کلاً آن شعلهی هوس و شور و اشتیاقم مدتهاست ته کشیده. میل خاصی به چیزی ندارم. تهدیگ زعفرانی هم که ببینم، کمی با نوک چنگال باهاش بازی میکنم و بعد ولش میکنم به امان خدا، همانجور روی میز. یا سیرم، یا اشتهایم را از دست دادهام. نظرم به گزینهی دو نزدیکتر است.
Labels: stranger |
vaghti injaro basti koli az dastet hers khordam rozi 1000dafe chek mikardam ke shaiad bargashte bashi bad dige na omid shodam khob ! ama emroz kheili zogh kardam ! hamin!