Desire knows no bounds |
|
Thursday, March 7, 2013
کاش وقت میشد بشینم دوباره La belle noiseuse ببینم. لازم دارمش. نمیرسم اما. مشق دارم، زیاد. باید بشینم بنویسم هی. نمیشود اما. کیبوردم یک جورِ جدیدی شده. یعنی پریروزها آقای چالگونه نشسته بود پای کامپیوتر من که موبایلم را درست کند، و بعد دیگر پ نداشتم، ویرگول نداشتم و نیمفاصله هم نداشتم. الان زنگ زدم پرسیدم کیبوردم کوش؟ گفت کیبورد قبلیم خیلی غیر استاندارد بوده و بهتر است مثل آدم از این یکی استفاده کنم. جای پ و ویرگول و اَ اِ اُ های جدید را هم نشانم داد. نیمفاصله هم دیگر کنترل شیفت دو نیست، شیفت اسپیس است. بعد تق، گوشی را گذاشت. خب. راستش من فکر نمیکردم اصلا بداند نیمفاصله چیست، بعد اما میداند. انگلیسی و فرانسه و آلمانی هم بلد است. در مورد همهچیز هم با تقریب خوبی یک عالم اطلاعات دارد که خدا میداند به چه درد میخورد. -سلام نوروظی- چند وقت پیشها خیلی دانای کلوار داشتم برایش کانسپتی به نام گودر را توضیح میدادم. گذاشته بود توضیحاتم تمام شود و بعد برایم توضیح داده بود که گودر را هم بلد است. طبعاً ضایع شده بودم، زیاد. حالا هم برداشته کیبورد قبلیام را انداخته دور یک کیبورد استاندارد جایش گذاشته که دیگر لازم نباشد مثل پیانیستها برای یک نیمفاصله از تمام انگشتهایم استفاده کنم. تا به جای جدید پ و ویرگول و تنوینها و نیمفاصله عادت کنم، کلی زمان میبرد. هنوز عجیب است برایم. گیج میشوم هی. اما خب همهچیز دم دستتر و آسانتر است. طبیعی و استاندارد. میخواهم بگویم آقای چالگونه بر خلاف تمام کیبوردهای قدیمیم خیلی سبُک و طبیعی و استاندارد است. از آن چیزها که من تا حالا عادت نداشتهام هیچ. از آن چیزها که کلی برایم تازگی دارد.
|
اما فضولی نباشه،که هست، سرخپوست چی شد پس؟