Desire knows no bounds |
|
Saturday, June 20, 2015 داشتم فكر مىكردم كجاها قرار است بروم و چى بردارم و چى بپوشم... يك شوميز سفيد و يك دامن مشكى و يك تى شرت مشكى و يك پيراهن شل و يواش مشكى... بلك ايز ماى نيو رِد، اين روزها... يكى از نانسنسترين سفرهاى زندگىام را دارم مىروم به زعم خودم... فاگى آل اراوند...
از آن وقتهاست كه با كله شيرجه زدهام توى يك تونلى كه نمىدانم تهش كجاست. ديشب بزرگترين قورباغهى زندگىام را قورت دادم و واقعىترين حس كارى زندگىام را داشتم توى اين چند سال اخير. قورباغههه آنقدرها هم ترس نداشت. اين سفر ترس دارد اما. دارم مىروم قاطى بازى بزرگان، بىكه قواعدشان را بلد باشم. با تكقاعدهى خودم دارم مىروم: غريزه.
Labels: InstaBlog |
|
Comments:
Post a Comment
|