Desire knows no bounds |
|
Saturday, August 6, 2022
داشتم برای احمد میگفتم که سال دوهزار و هفت، به مناسبت سال علوم انسانی، انستیتوی روابط خارجی آلمان از بین ۲۵۰۰ کلمهای که از حدود ۶۰ تا کشور براش فرستادند، یاکاموز را انتخاب کرده به عنوان زیباترین کلمهی سال.
یاکاموز یک کلمهی ترکی به معنی «تصویر ماه در آب» است. البته همان سال چند تا کلمهی آلمانی هم توی مسابقه شرکت داشتند که اگر من بودم یکیشان را انتخاب میکردم. کلمهی انتخابی من، فرنوه (Fernweh) بود یعنی «دلتنگی برای سفر به دوردست».
بعد ترانهی یاکاموز را برای احمد گذاشتم و از کلمات شفاف و نیمهشفاف و تار زبان حرف زدیم. احمد میگفت کلمات تار اولاً که به مرور منزوی میشوند، ثانیاً آموزش زبان را سخت میکنند. ولی به نظر من با کلمات کوتاهی که معانی دراز دارند، بحثهای طولانی به چهارخط تقلیل پیدا میکردند. هزارتا ترکیب را میشد در یک کلمه گنجاند.بعد جهان به مرور ساکت میشد. انرژی ذخیره میشد و اصلاً شاید روی خوراک و چگالی عمومی زمین و خیلی چیزهای دیگر تأثیر میگذاشت. - با فلانی حرف زدی چطور بود؟ +بیل -خودت چطوری؟ +فرنوه. یا توی کنسرت به جای اینکه خواننده بگوید «ول کنی بری تا انتها و تأکید کند که نه نه انتها، انتها، انتهای امشب، انتهای کنسرت ... و مردم از سر و ته سالن هی بگویند انتها، انتها، انتها میتوانستند بگویند فرنوه و این بازی کنسرت به گند کشیده بشود.
دعواها در اثر کوتاهی بحث ختم به خیر میشدند. مثلاً آدمها به جای اینکه مستأصل بگویند «یک کلمه، یک کلمه، یک کلمه با من حرف بزن، من بفهمم وجود دارم، وجود داشتم، تو منو میبینی» بگویند گولاگولا و پاسخ بشنوند: گالا؛ که یعنی «حواسم به توست صرفاً حالم خوش نیست. یک کمی صبر کن». ماجرا به کلی از اندوه خالی میشد. من فرنوه را خیلی دیر یاد گرفتم. تا ۲۸-۲۹ سالگی مدام دلم فرنوه میخواست. حالا دیگر دلم نمیخواهد. الان که در این دوردست نشستهام، آخرین احساسی که میتوانم داشته باشم فرنوه است. باید دنبال یک کلمهای بگردم که معنایی دقیقاً متضاد فرنوه بدهد. دلتنگی برای سفر به نزدیک. نزدیک هم یعنی جایی که دست دراز کنی و هرچیز و هرکس بیاید جلوی دستت. هایموه حق مطلب را ادا نمیکند. اصلاً یک چیزی یکسر جداست. از وبلاگ نیاز Labels: UnderlineD |
|
Comments:
Post a Comment
|