Desire knows no bounds |
|
Thursday, February 2, 2012
دارم ادای آدمهای بیاعتنا را درمیآورم. ادای آدمهایی که منتظر هیچچیز نیستند و سرشان به کار خودشان گرم است. ادای آدمهای خونسرد: اگر شد که هیچ، نشد هم خیالی نیست. دروغ چرا. ته دلم اما قرص است که میشود. یک خیالِ خوشِ مدام، که وقتش که برسد، میشود. دروغ چرا، شما که غریبه نیستی، ته دلم قرص است که اینجوری بیاعتنا، که اینجوری خونسرد. وگرنه که اگر شد ایام به کام است و عیش مدام و اگر نشد، اگر نشود شما حساب کن همان جهنمی که وعدهمان دادهاند.
دلتنگی؟ بیداد میکند آقا. Labels: stranger |
این بیداد است که بیداد می کند آقا، بیداد !
آه از این بیداد آه ، داد از این بیداد . و هایده که هنوز می خواند امیدم را مگیر از من خدایا ، خدایا ، خدایا ...