Desire knows no bounds |
|
Saturday, April 6, 2013
گلدان خریدیم که بکاریم توی باغچه. شاهپسند و کوکب و اژدر و شمعدانی و میمون. شبدر و شمشاد یادمان رفت. سایهبان سبز را باز کردم تا آخر. باغچه دارد هر روز آب میخورد. یادم باشد بگویم آقا لطیف بیاید شیشهها را تمیز کند. پردهی حصیری را دادهام بالا. روی میز غولم توی تراس، دو گلدان بنفش داریم. توی دفترم که بشینم، باغچه و گل و بهار میوزد تو. هیجانزدهام.
Labels: یادداشتهای روزانه |
http://cf09carpediem.blogspot.com/2013/04/desire-knows-no-bounds.html
:]
رو مخه :دی
ببخشید که اینقد رک گفتم :)
رو مخه :دی
ببخشید که اینقد رک گفتم :)
هفته ي بعد ؟ آخ جوووووون
مخلصيم
:دي
قرارتون با باغبون خصوصي تون هفته ي بعده ديگه ؟
آخ جوووووون
مخلصيم
:دي