Desire knows no bounds




Wednesday, August 22, 2007

دنيای بی‌کلمه

خيلی بده که تو يه رابطه، آدم زبون طرف مقابلش رو نفهمه و ندونه چه جوری باهاش رفتار کنه.

در همين رابطه، احيانا اين حوالی کسی زبان لاک‌پشتی بلد نيست؟ يا از روحيات و علائق و خواسته‌های يک لاک‌پشت اطلاعی نداره؟
آخه ما يه لاک‌پشت داريم که اسمش لنی‌ه. البته تو شناسنامه‌ش لئوناردوه، ولی ما تو خونه لنی صداش می‌کنيم. اين لنی ما پنج سانتشه. نژادشم بلژيکيه. ولی تو خونه‌ی ما، هيشکی بلژيکی يا لاک‌پشتی بلد نيست.
هميشه تو يه ظرف پيرکس گنده‌ی آب-دار نگهش می‌داريم. گاهی برا اين‌که در زندگی‌ش تنوعی حاصل بشه، ظرف مستطيل رو با گرد يا مربع عوض می‌کنيم. ولی به هر حال حتما فکر می‌کنه دنيا يه پيرکس آب-دار گنده‌ست.
خونه‌ی پيرکسی‌ش با چندتا سنگ رودخونه‌ای کوچيک که مال ساحل خانه‌درياست مبله شده. اولا تيله‌های رنگی و گوش‌ماهی هم گذاشته‌بوديم براش. اما بس‌که نصفه‌شبا خودشو زد به تيله‌ها و ما هی فکر کرديم دزده، ديگه بی‌خيال تيله‌ها شديم و گذاشتيم تو همون خونه‌ی مينيمال ِ سه-قطعه-سنگی‌ش خوش باشه.
معمولا هر دو سه روز يه بار بايد آبش عوض شه. بعد وقتی می‌خوام آبشو عوض کنم، درش ميارم می‌گيرمش زير شير آب که دوش بگيره و جرمای روی لاکش شسته بشن. اونم هنوز که هنوزه درک نمی‌کنه بابا اين برای نظافت و تميزی و سلامتی خودش خوبه و هر بار گردنشو کلی پيچ و تاب می‌ده برمی‌گرده دستمو گاز بگيره. دندونم که نداره طفلی. به خيال خودش فکر می‌کنه الان داره از خودش دفاع شخصی می‌کنه. خبر نداره من خودم استاد گازم. بعد از اين‌که يه خورده زير شير آب تميز می‌شه، به جای اين‌که بذارمش تو ظرف آب، می‌ذارم يه خورده تو سينک قدم بزنه و راه بره؛ يادمه تو دبستان خونده بوديم لاک‌پشتا دوزيست‌ن، بنابراين خطر خفگی تهديدشون نمی‌کنه. اما نمی‌دونم چرا وقتی می‌ذارمش تو سينک، همه‌ش بال‌بال می‌زنه که از ديواره‌ی سينک بره بالا. گمونم از دنيای آلومينيومی زياد خوشش نمياد. ولی خوب واقعا نمی‌تونم بفهمم که الان دلش می‌خواد همين‌جوری تو سينک بمونه، يا برگرده تو پيرکس. هی گردنشو تا جايی که کش مياد بالا مياره زل زل آدمو نگاه می‌کنه، اما يه کلمه حرف نمی‌زنه من بفهمم بايد چی‌کارش کنم.
بعد امروز فک کردم بذارمش کف آشپزخونه يه خورده بره پياده‌روی. اينم نه که درک درستی از راه و مسير و اينا نداشت، همه جا رو ول کرد رفت زير يخچال‌فريزر گنده‌هه. اولش گفتم خوب حالا تا کلر آبش بپره، اينم اون زير يه دوری می‌زنه مياد بيرون؛ اما نيومد که! هر چی نشستم پای يخچال، ديدم نه‌خير، لنی جان ناپديدن از اساس. حالا نمی‌دونستم داره اون زير صفا می‌کنه، يا طفلی از تاريکی ترسيده راه برگشتو پيدا نمی‌کنه. يخچال‌فريزر به اون خرسی هم که قابل تکون‌دادن نبود. اينه که دست به دامن سيخ کباب شدم و با سلام صلوات که مبادا بره تو چشمی، دماغی، جايی‌ش؛ اون‌قد تلاش کردم تا بالاخره برگردوندمش بيرون. اما وای‌نمی‌ستاد که، دوباره عين احمقا می‌خواست برگرده اون زير. حالا اگه می‌دونستم اون زير بهش خوش می‌گذره، از نظر من اشکالی نداشت بره، اما باز پيش خودم گفتم نکنه می‌خواد بره خودکشی کنه. تو کتاب دبستانمون هم ننوشته بودن هر مدل زيست يک جانور دوزيست تا چند روز کار می‌کنه، اينه که مجبور شدم علی‌رغم ميلم خودم به جاش تصميم بگيرم و برش گردونم تو پيرکس.
اما فک کنم غمگينه از اون موقع تا حالا. چون لب به غذاش نزده و اصلنم ديگه به من محل نمی‌ذاره، حتا نگامم نمی‌کنه. شايدم از وقتی رفته زير يخچال و فهميده دنيا بزرگ‌تر از اونيه که خيال می‌کرده، هوايی شده و ديگه پيرکسشو دوست نداره.
آخه من از کجا بدونم تو دلش داره چی‌می‌گذره؟
حالا واسه همين اين دور و برا کسی زبان لاک‌پشتی بلد نيست؟


Comments:
:D :)))))))
یعنی محشر بودا! براوا!
این خیلی زشته که در مقابل این همه اندوه یه لاکپشت ("اندوه لاکپشت" چرا این‌قد به نظرم شاعرانه می‌آد!؟) قاه قاه بخندم. اما کماکان پسماندهای قاه قاه خانده روی صورتم موجوده! :D
آقای لنی واقعا اگه لاکپشت آزاداندیشی باشه امیدوارم ناراحت نشه که باعث خوشحالی آدمیزادی شد.

پ.ن.: ئه! خب یهو یاد جارموش هم افتادم! در نتیجه شاید از شطرنج خوشش بیاد.
 
والا من لاک‌پشت نیستم ولی کارشناسان شباهت‌های زیستی بسیاری بین من و لاک‌پشت‌ها پیدا کردن؛ اینه که اگه بشینی با من در این زمینه‌ها صحبت کنی احتمالن به روی‌کرد‌های نویی در برخورد با لاک‌پشت‌سانان نایل خواهی شد.
 
والا لاك پشتی كه نه، اما من زبون گربه‌ای‌‌م تكميله.
هم صحبت، هم آموزش.
از گربه‌های ايرانی تا خارجی و گربه‌هايی كه هنوز زبون باز نكردن (مثل ميوناز خودمون قبلنا) تا گربه‌های پرچونه (مثل ميوناز خودمون الانا) .
خلاصه همه جوره برای برقراری ارتباط با گربه‌ها در تمام لهجه‌ها، سنين و رنگ‌ها در خدمتم.

ليست نفرات برتر دوره‌های قبل، مهر تاييدی است بر توانايی‌های ما:
تالی(مفتخر به دريافت نشان ميونل دو نور از دولت فرانسه)
ميوناز
ملوسی (ماده گربه‌ای برای تمام فصول كه يك تنه زحمت تغيير نسل گربه‌های سه‌ تا كوچه اين ور و سه تا كوچه اون ور رو از كلوش كولوش به "مشكی يك دست" به جان خريد)
پسر مامان
وروجك
بی‌نام (2 تا)
پيشو
مخمل
لپ لپ
آس و پاس
سياهه
پتو
پينجولی
مِشيز

.
.
.
 
lkkjh mhabkiuyhkjqbfc
lkjkhkcmnjgugbfmn
,mslkandkjhaifjha

.نستبمنشتئت تیلا مهقق ئ نب حهخ
منم سستاع
ئدسشنمتمب


دیدی ؟ من زبون لاک پشتی بلدم
تازه هم لاک پشتی انگلیسیی ، هم لاک پشتی فارسی !
نفهمیدی چی گفتم ؟
خوب ، تقصیر خودته که زبون لاک پشتی بلد نیستی دیگه !!!
بعدش هم ، من متاسفانه آموزش دادنم خوب نیست وگرنه یادت میدادم خودم ...
 
چه لاک پشتِ شبیه تویی.

احیانن تو خداحافظ گری کوپر بازی نمی کنه؟
 
من زمانی در آفريقای شمالی کار می کردم. اين لاک پشت ها را
از آن جا به انگلستان وارد می کنند(و از ان جا لابد به بلژيک!). يک عرب باديه نشين، اين راز را به من گفت

لاک پشت ها موجوداتی بسيار عقب گرا هستند. بنابراين، فقط کلماتی را می فهمند که از جلو به عقب نوشته شده باشد

يک "تشب کال" به خامه ی حضرت رولد دال ابتياع بنماييد و خود را از غم ناهمزبانی برهانيد
 
اگه ایشون لنی باشن و از اقوام لنی ها..هیچ هیچ هیچ میل نداره که زبونشو یاد بگیرین!..ینی همه ی عشقش به نفهمیدنس..
 
با عرض سلام

من فکر می‌کنم این لنی بیچاره می‌خواهد برود یک جائی که هم نسبتا تاریک باشد، هم یک کم گرم (زیر یخچال)، هم سقفش یک کم بلند‌تر از کله آدم (ببخشید، کله لاک‌پشت!) باشد. احساس این‌ها از محیط و نور و دما و فضا با احساس ما آدم‌ها متفاوت است.

با تشکر
محمد
 
تو که می دانی تو این دنیای بزرگتر هم خبری نیست
ولی این رو بهشنگو
بذار دلش خوش باشه دنیای بزرگی هست که توش خبری هست.
 
خب حالا که اسمش لنیه، حتما اون ز یر یه جسی چیزی دیده !!
 
ajegh shode shaiad!
 
manam ye doone az in lakposhta daram ina nejadeshoon yejoorie ke bayad too khoshki ham bashan yani zarfe bayad yek ghesmatesh az sang bolandtar shode bashe ke in teflakii masalan biad too sahel.hala shayad choon yedafe oomade biroon dige tamayolat pirexravish kam shode dige.
 
Post a Comment

Archive:
February 2002  March 2002  April 2002  May 2002  June 2002  July 2002  August 2002  September 2002  October 2002  November 2002  December 2002  January 2003  February 2003  March 2003  April 2003  May 2003  June 2003  July 2003  August 2003  September 2003  October 2003  November 2003  December 2003  January 2004  February 2004  March 2004  April 2004  May 2004  June 2004  July 2004  August 2004  September 2004  October 2004  November 2004  December 2004  January 2005  February 2005  March 2005  April 2005  May 2005  June 2005  July 2005  August 2005  September 2005  October 2005  November 2005  December 2005  January 2006  February 2006  March 2006  April 2006  May 2006  June 2006  July 2006  August 2006  September 2006  October 2006  November 2006  December 2006  January 2007  February 2007  March 2007  April 2007  May 2007  June 2007  July 2007  August 2007  September 2007  October 2007  November 2007  December 2007  January 2008  February 2008  March 2008  April 2008  May 2008  June 2008  July 2008  August 2008  September 2008  October 2008  November 2008  December 2008  January 2009  February 2009  March 2009  April 2009  May 2009  June 2009  July 2009  August 2009  September 2009  October 2009  November 2009  December 2009  January 2010  February 2010  March 2010  April 2010  May 2010  June 2010  July 2010  August 2010  September 2010  October 2010  November 2010  December 2010  January 2011  February 2011  March 2011  April 2011  May 2011  June 2011  July 2011  August 2011  September 2011  October 2011  November 2011  December 2011  January 2012  February 2012  March 2012  April 2012  May 2012  June 2012  July 2012  August 2012  September 2012  October 2012  November 2012  December 2012  January 2013  February 2013  March 2013  April 2013  May 2013  June 2013  July 2013  August 2013  September 2013  October 2013  November 2013  December 2013  January 2014  February 2014  March 2014  April 2014  May 2014  June 2014  July 2014  August 2014  September 2014  October 2014  November 2014  December 2014  January 2015  February 2015  March 2015  April 2015  May 2015  June 2015  July 2015  August 2015  September 2015  October 2015  November 2015  December 2015  January 2016  February 2016  March 2016  April 2016  May 2016  June 2016  July 2016  August 2016  September 2016  October 2016  November 2016  December 2016  January 2017  February 2017  March 2017  April 2017  May 2017  June 2017  July 2017  August 2017  September 2017  October 2017  November 2017  December 2017  January 2018  February 2018  March 2018  April 2018  May 2018  June 2018  July 2018  August 2018  September 2018  October 2018  November 2018  December 2018  January 2019  February 2019  March 2019  April 2019  May 2019  June 2019  July 2019  August 2019  September 2019  October 2019  November 2019  December 2019  February 2020  March 2020  April 2020  May 2020  June 2020  July 2020  August 2020  September 2020  October 2020  November 2020  December 2020  January 2021  February 2021  March 2021  April 2021  May 2021  June 2021  July 2021  August 2021  September 2021  October 2021  November 2021  December 2021  January 2022  February 2022  March 2022  April 2022  May 2022  July 2022  August 2022  September 2022  June 2024  July 2024  August 2024  October 2024  May 2025  August 2025  September 2025